نکوهش بیجا
سیر، یک روز طعنه زد به پیاز *** که تو مسکین چقدر بد بويي!
گفت، از عیب خویش بیخبری *** زان ره از خلق، عیب میجويی
گفتن از زشترويی دگران *** نشود باعث نکورويی
تو گمان میکنی که شاخ گلی *** بهصف سرو و لاله میرويی
یا که همبوی مشک تاتاری *** یا ز ازهار باغ مینويی
خویشتن، بیسبب بزرگ مکن *** تو هم از ساکنان این کويی
ره ما، گر کج است و ناهموار *** تو خود، این ره چگونه میپويی
در خود، آن به که نیکتر نگری *** اول، آن به که عیب خودگويی
ما زبونیم و شوخ جامه و پست *** تو چرا شوخ تن نمیشويی
:: موضوعات مرتبط:
مشاوره ,
,
:: برچسبها:
نکوهش بیجا ,
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1